جدول جو
جدول جو

معنی علی علیسی - جستجوی لغت در جدول جو

علی علیسی
(عَ یِ عَ)
ابن صالح رومی. ملقب به عبدالواسع علیسی. متوفی در سال 950 هجری قمری او راست:همایون نامه، و آن ترجمه ترکی ’انوارسهیلی’ حسین واعظ کاشفی است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1509)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ کُ لَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن علان. مکنی به ابوالحسن. از محدثان امامیۀ زمان غیبت صغری. رجوع به علان کلینی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ لَ)
ابن حسن بن علی لیثی مصری. ادیب و شاعر و نثرنویس. وی در سال 1237 هجری قمری در بولاق مصر متولد شد. و در سفرهای خدیوی اسماعیل همراه او بود و در 25 کانون دوم سال 1896 میلادی / 1313 هجری قمریدرگذشت. او را دیوان شعری است. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن عبدالعالی بن عبدالباقی بن ابراهیم بن علی بن عبدالعالی عاملی میسی. ادیب و شاعر و نحوی بود. او راست: شرح اجرومیه، که در سال 1020 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. میسی منسوب است به ’میس’ که از بلاد جبل عامل است. (از اعیان الشیعه ج 41 ص 294)
ابن عبدالعالی میسی. ملقب به زین الدین و مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن مفلح. وی از فقیهان قرن 10 هجری قمری بود و در سال 938 هجری قمری درگذشت. از جمله شاگردان او شهید ثانی بوده است. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ بَ)
ابن افلح بن محمد عبسی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و خلفا را مدح کرد. او را نوادر بسیاری است. وی از بغداد به شام فرار کرد و سپس به بغداد بازگشت و در 2 شعبان سال 553 هجری قمری درگذشت. تولد او در سال 443 بوده است. او را دیوان شعر و دیوان رسائل است. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 764 وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 455 و ذیل تاریخ بغداد ابن نجار ج 10 ص 188 والوافی صفدی ج 12 ص 9)
ابن حسین بن علی عبسی. مشهور به ابن کوچک وراق. ادیب بود و در مصر تحصیل کرد و ساکن شام و ساحل شد. وی در سال 394 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اعزالمطالب الی اعلی المراتب فی الزهد. 2- کتاب الطنبوریین. (از معجم المؤلفین از معجم الادباء ج 13 ص 157 و ایضاح المکنون ج 1 ص 100 و هدیه العارفین ج 1 ص 686)
ابن عبیدالله عبسی. مکنی به ابوعاصم. از روات حدیث بود و ثوروی و ابوادریس ازوی روایت کردند. و نیز رجوع به ابوعاصم عبسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ لَ)
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاوس علوی فاطمی. مشهوربه ابن طاووس و ملقب به رضی الدین و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن طاووس و علی (ابن موسی بن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی. ملقب به الناصر لدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسّابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن أمین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی. رجوع به علی حمانی (ابن محمد بن جعفر کوفی...) شود
ابن حسن (یا حسین). مکنی به ابوالقاسم. منجم و ریاضیدان مشهور قرن چهارم هجری قمری رجوع به ابن اعلم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَلَ)
ابن ابی احمدحسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفرالصادق (ع) ملقب به علم الهدی و ثمانینی و ذوالثمانین و ذوالمجدین و سیدمرتضی و شریف مرتضی. رجوع به علم الهدی موسوی شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ عَ لَ)
ابن عبدالله بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علوی علیهم السلام. مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن الشبیه (معجم الادباء چ مارگلیوث) و یا شبیه (معجم الادباء چ قاهره) وی خطاط بود و از دسترنج خود معاش خویش را به دست می آورد و به فقرا نیز کمک میکرد. مولد او در عیداضحای سال 360 هجری قمری بود و در دهۀ اول رجب سال 441 هجری قمری درگذشت. صاحب معجم الادباء گوید که دیوانی از عروه بن ورد به خط او دیده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 13 ص 271 و چ مارگلیوث ج 5 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِعَ)
ابن موسی بن عبدالملک بن سعید عنسی اندلسی غرناطی مغربی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید. رجوع به ابن سعید و علی (ابن موسی ابن...) شود
لغت نامه دهخدا
(ع یِ عَ)
ابن محمد بن احمد عنسی صنعانی. ادیب و شاعر بود و در صنعاء متولد شد و در جمادی الاولی یا جمادی الاّخرۀ سال 1139 هجری قمری در حیمه درگذشت. او راست: 1- الروض الاقحوانی فی الشعیر الزهوانی. 2- عنوان الشرف. 3- کأس المحتسی من شعرالعنسی، که دیوان شعر اوست. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات الظاهریه و البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 475 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 766)
ابن یحیی. ملقب به شمس الدین. شاعریمانی. وی از بنی عنس و از مذحج بود و مورد خشم الملک المظفر رسولی واقع گشت و او را زندانی کرد و در سال 681 هجری قمری در زندان درگذشت. (از الاعلام زرکلی از العقوداللؤلؤیه ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن نعمان بن محمود آلوسی بغدادی، ملقّب به علاءالدین. مورخ و نحوی شاعر است که در شعبان سال 1277 هجری قمری متولد شد و از مدرسه قضات در قسطنطنیه فارغ التحصیل گشت. و در برخی از شهرها امر قضاء را عهده دار شد و در سال 1340 هجری قمری در بغداد درگذشت. او راست: 1- الدر المنثور فی رجال القرن الثانی عشر و الثالث عشر، که کامل نیست. 2- نظم آجرومیه، در نحو. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 254 از اعلام العراق اثری ص 71 و معجم المطبوعات سرکیس ص 6 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 542)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بِ)
ابن عبدالله بدلیسی حنفی، ملقّب به حسام الدین. نام او را علی بن حسین نیز ذکر کرده اند. وی مفسر و صوفی بود و در سال 900 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- جامع التنزیل و التأویل فی تفسیرالقرآن، در پنج جلد بزرگ. 2- شرح اصطلاحات الصوفیۀ قاشانی. 3- الکنزالخفی فی بیان مقامات الصوفی. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1514. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 738)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن ناصر بن محمد بن احمد بلبیسی مکی شافعی حجازی، مشهور به ابن ناصر و مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی حجازی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ لَ)
ابن ابراهیم بن محمد بن عیسی بن سعدالخیر انصاری بلنسی، مکنّی به ابوالحسن. وی عالم در زبان و ادبیات عرب، و نویسنده و شاعر و خوش نویس بود. و در سال 570 یا 571 هجری قمری در اشبیلیه درگذشت. او راست: 1- جذوهالبیان و فریدهالعقیان. 2- الحلل، که شرح الجمل زجاجی در نحو است. 3- کتاب الفرط علی الکامل. و نیز اشعاری از او باقی مانده است. (از معجم المؤلفین بنقل از التکملۀ ابن ابار ص 671. فوات الوفیات ج 2 ص 38. کشف الظنون ص 581 و 603). و نیز رجوع به ابوالحسن انصاری شود
ابن عطیه بن مطرف بن سلمۀ لخمی بلنسی، مشهور به ابن زقاق و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی لخمی و نیز به ابن زقاق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
مکنی به ابوالحسن (1130- 1222 هجری قمری). او راست: 1- حاشیه بر شرح سید بر المواقف العضدیه. 2- حاشیه بر القطب. 3- شرح بخاری، در دوازده جلد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَ)
ابن عثمان حواری خلیلی، ملقّب به علاءالدین. عالم فرائض و ریاضی دان بود و در سال 754 هجری قمری در شهر خلیل متولد شد و در 833 هجری قمری درگذشت. او راست: کفایهالطلاب فی علمی الفرائض و الحساب. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 261. الانس الجلیل حنبلی ص 511. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 372. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 730)
ابن محمد خلیلی زیدی جیلی. وی در اوایل قرن پنجم هجری در قید حیات بود. او راست: 1- الجمعبین الافاده و الافادات. 2- المجموع، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از تراجم الرجال جنداری ص 25)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد. مشهور به ابن محیا عباسی و ملقب به عمادالدین. نسب شناس بود و در حدود سال 750 هجری قمری درگذشت. او راست: نزهه ذوی العقول فی نسب آل الرسول. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 207 و 639 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 720)
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی. مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوالحسن. لغوی و نحوی بود (508- 576 هجری قمری). او را تألیفاتی است. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 283 والوافی صفدی ج 12 ص 96)
ابن سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس هاشمی عباسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی (ابن سلیمان بن علی...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ)
ابن منصور بن عزیز بن معز فاطمی عبیدی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین الله. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن احمد بن محمد بن ابراهیم عزیزی بولاقی شافعی. ملقب به نورالدین. فقیه و محدث بود و در سال 1070 هجری قمری در بولاق درگذشت. عزیزی، منسوب است به عزیزیه در شرقیۀ مصر. او راست: 1- حاشیه بر شرح تحریر زکریا انصاری. 2- السراج المنیر بشرح الجامع الصغیر، فی الحدیث. 3- الفوائد العزیزیه، که حاشیه ای است بر شرح الغایه ابن قاسم. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و خلاصه الاثر ج 3 ص 201 و فهرس الازهریه ج 2 ص 592 و فهرست الخدیویه ج 1 ص 347 و الکشاف ص 40)
ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی. متوفی در سال 1199 هجری قمری او راست: 1- اشارات الفیضیه الی خبایا القصیده الزریقیۀ ابن زریق بغدادی. 2- کتابی درعلم الاوفاق. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 770 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 83)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ سَ)
ابن محمد عسیلی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. نام او در هدیهالعارفین به صورت ’علی بن عبدالله عسلی’ آمده است. وی ادیب و مطلع در علوم عقلی و نقلی بود و در سال 994 هجری قمری درگذشت. او راست: حاشیه بر مغنی اللبیب ابن هشام، در نحو. (از معجم المؤلفین از الکواکب السائرۀ غزی ص 157 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 434 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 748 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 124)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن احمد بن علی بن محمد بن جعفر بن عبدالله بن حسین بن علی بن ابی طالب. مکنی به ابوالحسن و مشهور به شریف. از علمای امامیه بود و در سال 298 هجری قمری وارد بغداد شد. او راست: 1- الرجال. 2- کتاب بین المسجدین. 3- المدینه. 4-المسجد. 5- النسب. (از معجم المؤلفین از الفهرست طوسی ص 97 و معجم الادباء ج 12 ص 222 و ایضاح المکنون ج 2 ص 281 و تنقیح المقال ج 2 ص 266 و هدیه العارفین ج 1 ص 674). و رجوع به مصنفی علم الرجال ص 270 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ قَ)
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالباقی بن ابی جرادۀ عقیلی انطاکی. مکنی به ابوالحسن. وی اهل حلب بود و در باب انطاکیه سکونت داشت. مردی خردمند و صاحب فضایل و اخلاق پسندیده بود. در ادب و لغت و حساب و نجوم دستی توانا داشت و خط او نیکو بود. وی در محرم سال 461 هجری قمری در حلب متولد شد و در سال 517 هجری قمری ببغداد وارد شد. و در سال پانصد و چهل و اندی درگذشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 244 و چ قاهره ج 14 ص 5)
ابن مسلم. هفتمین و آخرین تن از حکام بنی عقیل بود و از سال 486 تا 489 هجری قمری بر قسمتی از عراق عرب و موصل حکومت کرد و در این سال سلسلۀ آنها توسط سلاجقه منقرض گردید (از طبقات سلاطین اسلام ص 106) (از معجم الانساب زامباور ص 205)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی. مفسر و نحوی و بیانی و متکلم و محدث و اصولی متولد در سال 1033 هجری قمری وی در سوم ربیعالاّخر سال 1101 هجری قمری در تعز درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر تفسیرالقرآن. 2- شرح الفیۀ ابن مالک، در نحو. 3- شرح المدخل فی المعانی و البیان. 4- شرح منظومه، در شعب ایمان. 5- شرح نخبهالفکر ابن حجر. (از معجم المؤلفین از البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 496 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن عبدالله بن محمد بن محب الله بن محمدجعفر علیاری قراجه داغی دیزماری تبریزی. وی فقیه و اصولی و محدث و طبیب و ریاضیدان و ستاره شناس و متکلم و ادیب و شاعر بود. در پنجم رمضان سال 1236 هجری قمری در قریۀ سردرود دوفرسخی تبریز متولد و در قریۀ علیار از نواحی تبریز اقامت گزید و پس از عزیمت به نجف اشرف برای تحصیل به تبریز وارد گشت و به تدریس و تألیف پرداخت و در روز پنج شنبه چهارم رجب سال 1327 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ایضاح الغوامض فی تقسیم الفرائض. 2- بهجهالامال فی شرح زبدهالمقال. 3- تقویم تام که سیصد وشصت و شش ورق است. 4- حاشیۀ تشریح الافلاک. 5- حاشیۀ روضهالبهیه (شرح لمعۀ معروف). 6- دلائل الاحکام فی شرح شرائع الاسلام. 7- ریاض المقاصد فی شرح قصیده الشیخ حسن بن راشد فی مدح صاحب الزمان. (از ریحانه الادب ازبهجه الامال) (از معجم المؤلفین). و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 328 و الذریعه ج 9 ص 760 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله عیسوی. مکنی به ابوالحسن. او راست: فوائد ابی الحسن، در حدیث که ابن حجر آن را در ’المجمع’ یاد کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1294)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن محمد بن علی بن سلیم دمشقی صالحی شافعی. مشهوربه سلیمی و ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. فقیه و مفسر و نحوی متولد در سال 1113 هجری قمری وی در دوم جمادی الاولی سال 1200 در دمشق درگذشت. او راست: 1- تکمله شرح تفسیر البیضاوی عمر رومی، از سورۀ اسراء تا آخر قرآن. 2- الزبده المطریه علی منظومه الآجرومیه، در نحو. 3- شرح غایه الاختصار ابن قاسم. (از معجم المؤلفین از عقوداللاّلی فی الاسانید العوالی ص 30 و سجل مخطوطات الظاهریه و سلک الدرر مرادی ج 3 ص 219و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 771 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 139 و فهرس الفهارس کتانی ج 2 ص 342)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صُ لَ)
ابن محمد بن علی صلیحی. مکنی به ابوالحسن (ویا ابوکامل). وی مؤسس سلسلۀ سبعیۀ بنی صلیح در یمن بود. پدر او محمد در یمن به امر قضا اشتغال داشت و عامر بن عبدالله رواحی داعی با او دوستی می ورزید و این دوستی سبب ایجاد علاقه ای بین عامر و علی که در آن موقع کودکی بیش نبود گردید. و چون عامر درگذشت کلیه کتب و رسائل و اسرار خویش را به علی بن محمد سپرد. و علی به واسطۀ هوش و ذکاوتی که داشت در اندک مدتی کتب بسیار آموخت و مشهور خاص و عام گردید چنانکه همه یقین داشتند که روزی سراسر یمن به تصرف او در خواهد آمد. علی مخفیانه برای المستنصر خلیفۀ فاطمی مصر دعوت میکرد ولی چون از ’نجاح’ امیر تهامه بیم داشت با او از در دوستی درآمد و وی را بوسیلۀ کنیزکی که به او اهدا کرد مسموم ساخت. در سال 453 هجری قمری دعوت خویش را با اجازۀ المستنصر آشکار ساخت و در ظرف دو سال یعنی تا اوایل سال 455 هجری قمری سراسر یمن را به تصرف در آورد و در صنعاء مستقر گردید و تمام امیرانی را که قلمرو آنها را تصرف کرده بود به گرد خویش جمع کرد. در سال 473 هجری قمری وی به قصد حج راه کعبه را پیش گرفت، ولی در راه گرفتار سعید أحول پسر ’نجاح’ گردید و بدست او به قتل رسید. صلیحی اشعاری نیکو نیز میسرود. (از وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 404)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خُ لَ)
ابن عبدالعزیز بن ابی محمد خلیعی موصلی حلبی، مکنّی به ابوالحسن. ادیب و شاعر بود و در حدود سال 750 هجری قمری در حله درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 41 ص 297)
ابن حسین خلیعی شاعر، مکنّی به ابوالحسین. او راست: التوقیف و التخویف. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 509)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
کومی. وی پدرعبدالمؤمن بن علی قیسی کومی اولین سلطان سلسلۀ موحدی در افریقیه بود. اصل او از قبیلۀ کومیه است و آن قبیله، اندک مردمی در ساحل بحر از اعمال تلمسان بودند. این علی به کاسه گری اشتغال داشت و در تاریخ حبیب السیر برخی از وقایع او و پسرش عبدالمؤمن ضبط شده است. رجوع به حبیب السیر چ خی-ام ج 2 ص 575 ش__ود
ابن محمد بن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی شاعر. ملقب به نظام الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف. رجوع به ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن...) و علی (ابن محمد بن یوسف بن...) شود
لغت نامه دهخدا